جارو ضربدری خفن برقی مکزیکی در گربه شریک زندگی خود افتاد و وقتی در ماشین تحریر گیر کرد شلوار خود را پایین آورد
مکزیکی کار سرایداری پیدا کرد و به یک همکار جوان واگذار شد ، در حالی که لباسشویی را از ماشین لباسشویی بیرون آورده بودند ، این مرد تعجب نکرد. او شلوار و شنیگا را مستقیماً به ضربدری خفن سمت بیدمشک کشید و دختر در وحشت نتوانست حرف بزند ، فقط ائمه از لب های او می آمدند ، جایی در داخل ماشین لباسشویی. وقتی از او با گندم خزیدم ، او به تعجب او زانو زد و ساکت شد.