یک همسایه را از طریق حصار بکوبید تا اینکه ضربدری باجناق ها توپ دوباره به باغ او پرواز کند
دختری از خانه ای در مجاورت توپ بازی كرد و پس از یك ضربه شرم آور روی او ، او به حیاط فلاح در حیاط پرواز كرد. او خواست توپ را برگرداند ، یكی از اعضا در كنار حصار ایستاد و گفت ، آن ضربدری باجناق ها را بخورید ، شما توپ را می گیرید ، اما نه ، آنگاه من آن را سوراخ كرده و می سوزانم. آه ، دختر فکر کرد و با سر تکان داد ، او زیر حصار رفت و به او اجازه داد مکیدن کند ، همه مادربزرگ ها پنجره ها را نگه داشتند و تماشا کردند.