او به آرامی ضربدری باحال سر این بلوند را با دستان خود گرفت و آن را با دهان باز شده بر روی گلو آن را روی خروس زرشکی قرار داد
صبح با ورزش بلوند ، او را برای امتحان آماده می کرد ، اما زنگ زنگ زد و وقتی در را باز کرد ، مرد جوانی را در آستانه یار دل خود با یک غده برجسته در منطقه پرواز دید. به آن زمان نگاه کردم و کافی بود که به داماد توجه کنم و دستش را بگیرم ، او مرا پشت اتاق خواب والدین به اتاق من ضربدری باحال سوق داد. آنها از داخل خود را بستند به طوری که هیچ کس دخالت نکرد و عجله ای از جیغ زدن ، با گلو و خراشیدن در فضای باز با پاها را آغاز کرد.