سه مرد جوان یک سکی ضربدری قطار دوستانه را آموزش می دهند و آنها به صورت روبرو نشسته و به یک عضو خوش تیپ می گویند
خواهرزاده من برای بازدید از این دو زن جوان آمد و پس از ترک والدین ، بچه ها قطار ساختند و آنها با عجله لباس های خود را برداشتند و یک مرد برهنه را روی زمین گذاشتند ، و آنها به او گفتند که دوست دارد حوضچه را بارانداز کند و به سمت انبار سوار کند. او نمی فهمید که در اطراف او چه می گذرد ، اما او از ظاهر خود با بدنهای برهنه ، لباسهای الاستیک و لباسهای طاس که بدن او را به دو نیمه تقسیم کرده بودند ، خوشحال بود و روی آلت سکی ضربدری و صورت او نشسته بود.