حرامزاده کوچولو ، چرا وقتی کله ضربدری یاهو تو هنوز کند است الاغ من را خز می کنی؟
خانم با خرید از فروشگاه برگشت ، در آستانه ضربدری یاهو ملاقات معشوقهام با حوله ای روی کمر ، به محض عبور از آستانه ، او به طور معجزه آسایی افتاد و احتمالاً به طور تصادفی افتاد. مادر بزرگ توانا تقریباً روی زانوهایش آویزان بود ، اما او هنوز آهسته بود و حالا با خم شدن از انگشت به باسنش می رسد و خم می شود و کیف هایش را روی زمین می گذارد و گریه می کند ، آیا او دوست دختر من را ترسیده است؟ پودوای آیینی خاموش شد ، عشق به وجود آمد و روی مبل ادامه یافت ، غنایم بر روی آهنین او کاشته شد.