سکوت ، عشق من نیازی به کلمات ندارد ، فقط به سکوت جذب می شوم و من از هنر داستانسکس ضربدری شما لذت خواهم برد
آن مرد انگشت خود را روی دهانش گذاشت ، فقط می خواست یک کلمه را روی زبان بعدی بیاندازد. او برای او زمزمه کرد ، بهتر است چیزی نگویم ، من نمی خواهم شما را داستانسکس ضربدری به این واقعیت عصبانیت کنید که احتمالاً شما نمی دانید چگونه مکیدن کنید. اما وقتی او آلت تناسلی خود را به ریشه خود فرو برد ، تقریباً با تخم مرغ ، او به معنای واقعی کلمه متحیر شد و در پایان از او پرسید که می خواهید بعدی چه بگویید؟