او جلیقه های ضد سپر پوشیده بود ، که به علت سرطانش خم شده بود فیلم ضربدری ، و از پشت سرگیجه پوستی داشت.
صاحب برده در این مرحله برده را شکنجه می کند ، و آن را درون یک لکه نوری که لرزیدن لرزان است وارد می کند ، که شکاف های مقعد را لرزاند. دختر بیچاره نتوانست ایستاد و با صدای بلند فریاد زد. اما او متوقف نشد و نیروی بیشتر و بیشتری را به او افزود تا سرانجام او را به وجد آورد. در تلاش برای فرار از چنگال های صاحب ، فیلم ضربدری او را به پهلو گرفت و از تخت با بینی كوچك روی زمین ساخته شده از سیمان افتاد و لبش را شكست ، اما موقعیت خود را تغییر داد ، و حال خود را تغییر داد و حالا به جای سرطان ، وارونه دراز كشید.