همسر این زن و مادر خود ضربدری باجناقها را در پشت یک واقعه عاطفی گرفتار کرد و ندانست که چگونه واکنش نشان دهد و نادیده بگیرد
من از محل کار به خانه رفتم و در اتاق خوابشان ، شوهر توسط مادرش خاموش می شد ، نفس او در گلویش تنگ می شد و او نمی داند چگونه به این امر واکنش نشان دهد ، او سعی کرد آنها را با ژست ها بشکند ، آنها در حالت ترس و وحشت ضربدری باجناقها قرار گرفتند و منتظر واکنش بودند. در تمام این مدت ، یکی از اعضا از سوراخ خود جدا شد ، وقتی همسر این موضوع را فهمید ، مرد دستپوش گردن را گرفت و گریه کرد و گریه را گرفت و ابزار را از شکاف شخص دیگر بیرون کشید.