در الاغ لعنتی کردم ، روی هر چهار ضربدری باحال پا ایستادم و با درد در سوراخ پشت گریه کردم
این دختر قبلاً منفعلانه به شکنجه های سوراخ واژن و مقعد مراجعه می کند. به محض اینکه اشک بر چهره اش ریخت ، ریمل روی مژه ها شسته شد و از پشت ، یک خروس عظیم بر روی توپ های موجود در گلگیرها روی آن پرت شد. و اکنون چهار دور هستم ، ضربدری باحال فکر می کنم چطور به اینجا پایان یافتم و نکته اصلی این است که چرا سرنوشت مرا به اینجا رسانده است تا این آزمایش های زندگی را پشت سر بگذارم ، اما یک چیز خوب است ، گرچه دردناک است ، اما من سه بار به پایان رسیده ام. وقتی چهارم نزدیک شد ، من سعی خواهم کرد که گندم را از من دور کند ، اما اکنون او خودش قبلاً پخش مرگ دهان بازم را از طرف عضو شروع کرده است.