دکتر fucks در بیمار بیدمشک را با رنگهای بزرگ روی مبل داستانسکس ضربدری تراشیده است
یوجین به مطب آمد و در آنجا از وی خواسته شد كه لباسهای خود را كاملاً ببندد و روی مبل دراز بكشد. او روی پشتش دراز کشیده بود و بیدمشک آنقدر گلو را سوزاند ، اما او چشم کشاورز را زحمت کشید تا نتواند خودش را مهار کند و از او صعود کند. او ، دروغ می گوید و دروغ می گوید ، حتی اگر چیزی علیه او داستانسکس ضربدری بگوید ، یا احمقانه آه از خوشبختی ، بدون هیچ گونه احساساتی. اگرچه پزشک آنقدر فشار می آورد و سعی می کرد که متوجه نشود که چگونه این کار به پایان رسید ، اما لب های خود را ترجیح داد و با بازگشت اسپرم و واژینال واژن را باز کرد و روی زمین درگذشت.