خدمتکار جوان گاوهای گاو ضربدری خانوادگی را در حالی که شبانه در معرض سرطان در محاصره است ، گاو می کند
خدمتکار شیر از عصر به خانه برمی گشت و یک گاوچران در مزرعه او را ملاقات کرد. او شروع به گفتن کلمات زیبایی کرد که ذوب و ذوب شده اند. او شورت را پایین آورد و دامن خود را بالا برد ، روی یک ضربدری خانوادگی لوله بتونی در تپه کج شد. مرد او را از پشت آویزان کرد و به آرامی شروع به لعاب بدن صاف او با یک بیدمشک تراشیده کرد.