زن سیاه و سفید نازک را درون یک جعبه قرار دهید و باید یک عضو را در یک پنجره داستان س ضربدری نافذ مکید
بنده را داخل جعبه مقوایی قرار داد و سوراخی را برای صورت برید ، آن را از بیرون كشید و او را مجبور كرد كه زبان را ببخشد. وقتی عضو ایستاد ، او را بیرون آورد و او را روی تخت انداخت ، دندان های او در یک داستان ترسناک سیاه ایستاد. سرانجام رضاهاش وقتی که با لکنت زبان دراز کشیده بود و منتظر اسپرم از سرش بود ، هواپیما پرید و صورتش را کاملاً روی آن قرار داد و باعث ایجاد یک رفلکس گاگ غیرواقعی شد ، گویا تکه ای از گنگ در دهان او گذاشته شده است. داستان س ضربدری