پدربزرگ داستانسکس ضربدری گرفتار پدربزرگ برهنه خود شد تا خودارضایی کند و رأی بدهد ، مرا فحش نده ، من خوردم
بانوی برازنده بدون شلوار در دامن کوتاه دراز کشیده روی مبل بود و کلیتوریس را از کلاه بیرون کشید ، با انگشتان دستش را نوازش کرد و در آن زمان پدربزرگش داستانسکس ضربدری آمد ، و تیراندازی کرد و سعی کرد سوگند بخورد روی او ، اما متأسفانه کارایی نداشت. زاموهریشکا پاهای خود را گسترده تر کرد و انگشت خود را با خودش گرفت ، صورت خود را در مهبل خیس دفن کرد و گفت پدربزرگ لیس. در نتیجه ، او آن را مکید و در همان کاناپه به سرطان تسلیم شد ، و اسپرم را کاملاً بلعید بدون اینکه یک قطره را از دست بدهد.