او سعی می کند به ضربدری خفن آینه نگاه نکند وگرنه صورت خود را در شوک شدید احساسات می بیند
صبح زود از خواب بیدار شدم ، ای ضربدری خفن کاش روز خوبی را قبل از عزیمت به یک سفر شغلی داشته باشم ، قطعاً دوست من خوشحال بود ، اما او خواست 5 دقیقه صبر کند ، چشمهایش را پاره کرد و نیاز داشت که برای خلاص شدن از ماجراهای خواب بر روی صورتش به حمام برود. او مثل همیشه با یک ماراتن سطح بالا بیرون رفت و او را به صندلی جلوی آینه محکم کرد ، زیرا زمان تمام شد.