قلع وارد شد ، دیوانه روستا به دلیل حواس پرتی در قفس ولگرد ضعیف sex ضربدری نگه داشته شد
دختر واقعاً خوش شانس نبود ، بلکه او فقط برای دیدار با مادربزرگش از شهر آمده sex ضربدری بود ، اما معلوم شد که او دو سال پیش درگذشت و هم اتاقی اش در اینجا زندگی می کند ، که او را به ماندن دعوت کرد تا در تاریکی خانه به خانه نرود. صبح با سردرد از خواب بیدار شدم ، در یک قفس بسته در یک انبار. از آن روز به بعد ، او شروع به صحبت با قلع باورنکردنی خود کرد ، و هر سه روز یک مانیایی پوسته نان تغذیه می کرد و آب آن را می گرفت.