نستیوشا ، خانم خجالتی من ، مرد جوان را در كنار اتاق آورد ضربدری خفن و خودش را قفل كرد ، كه پزشك را بازی كرد
نستیا جوان را از آپارتمان مجاور ضربدری خفن دوست داشت و در طول تعطیلات تابستانی ، او اغلب هنگام ترک کار ، خود را در کنار پدر و مادرش قفل می کرد. پزشک و بیمار بازی مورد علاقه را انجام دادند ، همیشه اندام تناسلی زن را معاینه می کردند و آنها را در بدن معاینه می کردند تا اینکه زبان را به شکل کلاه لمس کردند ، که بین اسفنج های لب قرار دارد. این امر تأثیر فراموش نشدنی را برای معشوق به وجود آورد ، لرزهای بدن و لرزیدن نرم در یک نجوا مشتاق آگاهی جوانی از داماد.