او کلیندرو را برهنه روی صندلی گره زد و یک داستان س ضربدری لیوان را در دهان خود قرار داد ، موم داغ را در الاغ موم کرد و آن را روی یک خروس گذاشت
چشم بند شیندندرا به زیرزمینی مردی که حدود یک هفته با او ملاقات کرده بود آمد. من چیزی در مورد تخیل او نمی دانستم ، داستان س ضربدری اما کمی در مورد چنین تصمیمی سریع و بی پروا ابراز رضایت کردم و پشیمان شدم. به خصوص در لحظه ای که احساس کرد مقداری گرم موم روی صورتش افتاده و فوراً سفت می شود.