زن جوانی با شلوارک کوتاه آمد که کمی باسن خود را بپوشاند ، و ضربدری مامان تاج از سرطان در اتاق پاره شد
هاله زن جوان را صدا کرد و آدرس آن را داد ، به سمت شورت پرید و پیراهنی را روی او انداخت. همه مردانی که به او می خندیدند ، در امتداد خیابان قدم زد ، زیرا کاهن به سختی در جین پوشیده بود. اما او به آنها اهمیتی نمی داد ، زیرا او برای دیدن شیرینش عجله ضربدری مامان داشت ، و او با یک چنگال در دستانش آماده بود ، روی تخت نشسته و منتظر لغزنده او بود.