معطر ، مبهوت ، به زور مجبور به انجام دستورات سرپرست ضربدری داستان
او در مدت طولانی به رختخواب افتاد و به یك زورگوی ظالمان افتاد ، اما خانم در شب برای مدت طولانی غمگین شد ، اما سرانجام عادت كرد كه انگار همیشه در این مقام زندگی كرده است. در اوایل صبح ، وی از خواب بیدار می شود که دستان خود را به زنجیر بسته و حتی با داشتن یک توپ در دهان خود ، به حمام برود ، حتی این کار به خوبی انجام نمی شود. عذاب راز را می بیند که او را آزار می دهد ، همانطور که او مرد را چرخانده و هنگام شستن زبان با کشش در دهان ، به شام نزدیک می شود تا او سعی نکند که خروس خود را نیش بزند و بدون او او مرد نیست ضربدری داستان ، اما در حال ضرب و شتم است.