پیشخدمت مهبل را مقابل یک بازدید داستانسکس ضربدری کننده پرداخت تا بتواند چای ریخته شده را روی خروسش بازیابی کند
پیشخدمت گرم چای را به مشتری آورد و سهواً آب جوش را در مزرعه ریخت ، زیرا شلوار محکم بود و خواستار تماس با مسئول شد. او شروع به التماس کرد که شکایت نکند ، در غیر این صورت شلیک می کند و زانو می زند و اجازه می دهد شلوار او را پاک کنیم تا خروس را نوازش کنیم. سپس بلندگو شروع به بیدار شدن کرد و پرواز را با یک حرکت از بین برد و دوم این که آلت در دهان داستانسکس ضربدری او بود ، یک خروس که در اطراف گونه او آویزان است.