راننده تاکسی ضربدری داستان مسافر را در جنگل کوشری می ترساند و او باید با ماندا رانندگی کند
درباره اینکه چگونه بعضی از خانم ها هنگام خروج از خانه ، پول را فراموش می کنند و سپس با اسامی زیادی به آنها مکان جالبی می پردازند .اینها متفاوت ، ضخیم ، ضربدری داستان چربی ، شاعرانه و طاس هستند .من درباره زن زن هستم. بنابراین اولین قهرمان ما حواسش به ذهنش رسید زیرا او تنها وقتی که واقعاً در نیمه راه طی می کرد با او اسطوخودوس گرفت. او شورت خود را در محفظه مسافر پیاده کرد ، پاهای خود را پهن کرد و تصمیم به تعجب راننده گرفت.