چشمانش را باز کرد ضربدری باجناق ها و فهمید که مکیدن او نیست بلکه انگشت کثیف کارفرما است
دانشجویی که به دنبال کار از طریق تبلیغات است به کارفرمای ناشناخته ای رسیده است که فقط می توانست با دستان ضربدری باجناق ها خود ارتباط برقرار کند و در جوانی به گلو آسیب رساند و از آن زمان تاکنون فقط دست از مزاحمت او برداشته است. او شروع به توضیح برای او کرد که چرا به یک دستیار نیاز دارد ، و او شرکت کوچک خود را نیز داشت و در خانه های مسکونی خانه های کوچک می ساخت ، و او مجبور بود به اسناد و مدارک کمک کند ، گاهی اوقات با همسر شریف بازی می کرد. اما او نفهمید که چه چیزی در تلاش است تا به او بگوید ، و او شروع به تحقق تمام الزامات.