من در خیابان نزدیک مدرسه با آقای X آشنا شدم و چند ساعت بعد ، او ضربدری داستان با خاله زانو زد
کره جوان به خانه رفت و با یک کت ساده و ساده لباس پوشید و یک مرد خوش تیپ بدون ذکر نامش به او زدم ، یک معمای مانند کودک را گذاشت و از آقای X خواست تا او را صدا کند و این یک بازی بود ، وی به او گفت که وی در حال ضربدری داستان اجرای یک پروژه تکالیف است که در بازیگری در کالج به آنها معرفی شد ، جایی که او به دست آورد. دانش هنرمند آینده در تئاتر. از طرف وی قرار بود او اولین غریبه ای باشد که با او صحبت می کند و او را به خانه می برد اما قهرمانان ما در یک جلسه به پایان نرسیدند.