مجاور یک کلبه گرمسیری ، یک بلوند موی سفید پوست صورت خود را خز ضربدری جدید می کند ، که او با قدردانی از قدردانی خود را برای این سفر انتخاب می کند
شخص بلوند بدن او را با خود به دریا در نیمه گرمسیری برد و لاغر و زیبا بود ، همسرش را دوست نداشت اما هنوز همسرش را رها نمی کند ، اما می توانست حداقل یک بار با یک جادوی جوان طرفدار ضربدری جدید بگذرد. و حوالی عصر ، هنگامی که خورشید تقریباً از افق گذشته بود و گرمای سوزان در حال ریزش بود ، خانم با برهنه با یک فنجان آبجو سرد وارد حیاط شد. این مرد روی تخت آفتاب دراز کشیده بود ، اشعه بدنش در آفتاب بود ، بی سر و صدا راه می رفت ، انگشتانش را در آبجو و چربی گاو می پوشاند ، روی صورتش نشست و به خودش اجازه داد روشن شود.