او بر روی چمن ها افتاد ، در یک محوطه ساخت و ساز متروکه و لعنتی با davalka قرمز ضربدری جدید با فشار دادن شورت در سمت خود
چیل ابر را روی یک انبار متروکه در حال ساخت ضربدری جدید ، کشید و آن را روی چمن ویران کرد و یک عضو را بین لبی ها منفجر کرد. صورتش را خراشیده و چشمانش را با لذت جلب کرد. ذهن او کل مراحل زندگی صمیمی اش را فرا گرفت و به یاد تمام احمق ها و چگونگی رابطه جنسی با او افتاد. بنابراین ، بلافاصله برای فرماندار فعلی که آن را خزید ، حکم کرد ، بنابراین برای سوار شدن در درجه C.