یک شاعر در دهان راهبه اسپرم را بر روی صورت آغشته و به پارتی ضربدری بینی یکی از اندام ها را زد
راهبه تسلیم یک محوطه در معبد شد ، سمبل های خود را به روی صندلی باز کرد و شکاف برهنه خود را نشان پارتی ضربدری داد. او با سگ داغ خود بین پاهایش خزید ، مستقیم در رحم فرو رفت ، در کف استراحت کرد و شروع به انزال کرد. زن در آن زمان با صدای بلند شکایت می کرد و فریاد می زد در بالای گلوی او ، عزیزم ، برای یک ازدواج قوی تر ، به طوری که بسیاری از بخارها از کاهنان افتاد ، بنابراین باید شما را احساس کنم.