دکتر دکتر من یک بیدمشک دارم ، و من برای ضربدری مامان این مکش پاهای بیمار شما را با این کلمات گسترش می دهم
یک زن جوان قهوه ای رنگ ، همه داغ و عاطفی به پزشک مراجعه کرد و در نگاه اول روی مردی با یک کت سفید روان شد. بنابراین من بدون وجدان بازیگری را شروع کردم ، لباسهایش را جدا کردم و روی مبل دراز کشیدم که پاهای او را فریاد زده بود ، فریاد زد ، خوب ، لیس کلیتوریس را لیس می کنم ، می خواهم تمام کنم و برای ضربدری مامان این کار ، کاملاً می خوردم. کسی که کشاورز را لبخند زد و با دهان به او گیر داد.