لعنتی من یک سم هستم ، دست از شکنجه الاغ خود بردار و لعنت ضربدری باحال کن ، باعث صدمه دیده و مقعد من در لایه ها می شود
این دختر پس از آنکه عضوی گه را از الاغ خود بیرون کشید ، از مدتها سرگردان از زبان عمیق سرگردان بود ، و استفراغ می کرد. با بینی اش ، باسن به دست هایش پخش شد و فریاد زد ، دیما! این مرا آزار می دهد ، تو عوضی کثیف! اما با وجود درد شدید در پشت ، او همچنان به پاره شدن او ادامه داد و به محض اینکه دختر احساس کرد که مقعد در حال گسترده شدن و پر از رطوبت است ، سرانجام شلاق را فهمید و به آنچه در داخل است ضربدری باحال اهمیتی نداد و نکته اصلی پایان آن بود. اما باز هم مشکل این بود که کودک به اندازه کافی عذابش را نداشت و او را از نقطه بیرون کشید و آن را در گلو کاشت.