صاحب نگاهش را از بنده جسمی برنمی دارد و بیدمشک او داستانسکس ضربدری را استنشاق می کند
بدون شورت ، خدمتکار دور خانه می پیچد و یک فنجان ودکا را به صاحب می آورد ، روی مبل می نشیند و اوراق را بررسی می کند. وقتی کمی الکل را به مغز منتقل کنید ، یک لیوان دیگر بخواهید و در کنار آن بنشینید. او به پایش رسید و شروع به زدن زانوی او کرد.این خانم بی سر و صدا لبخند زد ، چون هیچ واکنشی نشان نداد.این بدان معنی است که می توانید با انگشت خود به اعماق داستانسکس ضربدری سینک گرم بروید.