یک ستوان بازنشسته ستیزه داستان سكس ضربدري زنم جو پس از تبدیل شدن به خدمتکار ، خانم من را متقاعد کرد که رابطه جنسی داشته باشد
سرهنگ بازنشسته پیشین تصمیم گرفت به جای حمایت از دلیل مرگ پدر و مادرش در یک تصادف رانندگی ، به عنوان برده قبیله مادرش کار کند. به نیاز مسکن و غذا ، دختر مجبور است خواسته های یک کشاورز فاسد را برآورده کند ، در داستان سكس ضربدري زنم غیر این صورت بی خانمان می شود. او زندگی سرگردان را دوست ندارد ، بهتر است یک برده باشید اما در حالت گرم و تغذیه خوبی قرار بگیرید. بنابراین ، مرد کوشک نظامی ، با بهره گیری از اوضاع ، آنچه را که روح می خواهد با آن مرد ضعیف انجام دهد ، انجام می دهد و او واقعاً دوست دارد او را راضی کند ، براساس واکنش او.