یک همکار جوان شورت های استاد را از زمین جدا کرد و پاهای خود را روی مبل بلند کرد و شروع کرد به آرامی او را در ضربدری یاهو بیدمشک خود ببندید
معلمان تازه کار در یک خیابان یخبندان قدم می زدند ، صحبت های زیادی می کردند و تصمیم گرفتند برای بازدید از او آماده شوند ، آنها فقط از آنجا گذشتند. این واقعیت جالب است ، آیا این یک حادثه بوده است یا قبل از پایان در همان خیابان جایی که زندگی می کنند و جلوی خانه متوقف شده اند ، عمداً مرتکب شده است؟ بعد ضربدری یاهو از نوشیدن یک فنجان چای ، عقاید آنها جمع شد و به طور واضح برای یکدیگر فهمیدند که آنها یک میل به دو نفر دارند ، او هرچه سریعتر در خواب بود و جایی که اهمیتی ندارد.