پزشک داخل کلاه به آرامی بیمار را با کمر کوچک گرفت و با صبر و شکیبایی ضربدری سک ، مقعد را سوراخ کرد.
این پزشک پیر مدت طولانی با همان غارتهایی که همسرش در جوانی داشت ، مدت طولانی چنین احساساتی را نسبت به بیمار تجربه نکرد. اندک خاطرات ، مرد را وادار به انجام کاری کرد که قبلاً به خودش اجازه نداده بود ، یک زن جوان شجاع را که تازه سینه ها بزرگ شده بود ، اغوا کند و سقف آن برای نسل بشر در دسترس بود. بنابراین او با قدرت خود به الاغ الاستیک نفوذ کرد ، به ضربدری سک راحتی آهی کشید و نمی خواست پیرمرد را چرخاند ، زیرا چیزی برای احساس وجود ندارد.