پخت و پز بدون شورت خمیر را روی میز ، و ضربدری باحال پشت یک خروس نگرو را با الاغ سفید می چرخاند
او سرآشپز نگرو را با فرهای اتاق خود صدا کرد. مکالمه داشتیم ، او در حال آشپزی بود و ناگهان دستانش را روی ضربدری باحال کمر احساس کرد ، انگشتان سرسخت او شورت وی را به سمت زمین کشید. برای اینکه نسوزد ، او دیدی نکرد ، چون دوربین به صورت زنده پخش می شد و همچنان به خمیر خمیر ادامه می داد ، اما وقتی وارد مقعد سیاه شد ، راهی برای متوقف کردن واکنش وجود نداشت. لبخندی عصبی که روی صورتش بازی می کرد ، پیچش لگن و تنفس سریع هوا را پر می کرد.