او تمام موربها را از برادرزاده خود جدا کرد و به عضوی از عضلات ضربدری جدید گلوتئال فرمان داد
او به خانه بازگشت وقتی كه جولان روی بدن دختر خواهرش آویزان شد كه یكی از آنها تقریباً انگشتانش را شكست ، و دوم بندل را به حالت تعلیق درآورد. در حالی که در سالن نشسته ضربدری جدید بود ، مردی الاغ دختر را ماساژ داد و لباس زیر او را به طور معقول جابجا کرد و جلوی چشمان خود یک گربه جادویی را در معرض دید قرار داد. بله ، او نتوانست خود را مهار کند و به انگشت خود نفوذ کند و در پاسخ او سکوت را شنید و فهمید که امکان ادامه دارد.