او پسرش را برای استمناء روزانه خود به درمانگر آورد ضربدری باجناقها و پزشک به او توصیه کرد که خودارضایی کند
پسر در زندگی تند و تیز است و مادرش شروع به احساس اضطراب می کند و او قبلاً بیست و پنج سال دارد و با دخترها ملاقات نمی کند اما او جاسوسی بر روی اوست و خودارضایی می کند و برای دهمین بار است که زن خودارضایی می کند و احساس خجالتی نمی کند. او آن را نزدیک به گردن خود گرفت و آن را به روانشناس کشید و توصیه های عجیب و غریبی در مورد چگونگی تلاش پسرش برای چندین بار خودارضایی ارائه داد ، پس از آن اتفاق می افتد اغلب ، و شاید حتی اگر او بعداً قطع شود ، نیاز به پیدا کردن دختر را ضربدری باجناقها می دید.