یک مسافر مترو دامادی را در ضربدری فامیلی میان جمعیتی دامن زن بلند کرد و با نفوذ به واژن او شروع به آغوش بیدمشک با انگشتان دست کرد.
یک خانم آسیایی از محل کار در مترو به خانه رانندگی می کرد ، و ناگهان احساس کرد که در بین دستان کسی ضربدری فامیلی که بین پاهای خود است ، در میان جمعیت احساس می شود و مشتاقانه سعی می کرد از طریق لباس زیرش به واژن برسد. او از این حرکت هراس داشت ، فکر کرد که کسی ببیند اینجا چه خبر است ، اما در اینجا یک ایستگاه بود و بیشتر ماشین بیرون آمد. تنها پس از آن او جرات کرد سر خود را بچرخاند و مرد جوانی را ببیند ، عضو تقریباً حریصی که بین پاهایش می پیچد.