بدن سیاه و سفید کرکی سوراخ سفید را با زبان خود سیر می کند و یک لوله ضربدری سکس از پوست را با سر قهوه ای از مگس می کشد
بدن بلند قد نگرو در کنار باربی کم رشد ایستاده بود و چشم انداز او در شوک روی صورتش دراز کشیده بود و من یک لوله سیاه را با یک دسته بزرگ دیدم که سوراخی در وسط داشت. آنها در یك اتاق بزرگ در هتل ملاقات كردند و هنگام ضربدری سکس برخورد با دفتر اطلاعات ، چشمانشان روشن شد و آن مرد تسلیم وی شد و با تشكر از وی شلوار خود را در حین شلوار خود فرار كرد و با نگاه خداحافظی از او خداحافظی كرد و او را با انگیزه واگذار كرد تا وقتی او را در اتاقی كه قرار داشت مستقر كرد.