دانش آموز در اولین ضربدری باجناقها روز الاغ را به لمس کردن هاله های دور zalupoy آینده داد
یک دانش آموز زیبا در سال اول خود در کالج با یک دانش آموز بزرگتر ملاقات کرد و موافقت کرد که در یک تاریخ با او برود. آخر هفته ها ، مانند همه ، آنها بستنی را در یک کافه می نوشیدند و چای می نوشیدند. زمان راه رفتن است ، آنها پیاده در پارک سرگردان بودند و حالا عصر نزدیک است ، اما من نمی خواهم ترک کنم. بعد از اینکه وارد درب جلو شدم بدون اینکه سرش را بلند کنم ضربدری باجناقها تا او به چشم او نرسد ، با صدای ساکت از زن جوان سؤال کردم ، اما آیا شما می خواهید وارد شوید؟ او با سر و نشاط سر تكان داد و به درون آن شكست ، درها را پشت سر خود بست و با لبهای حساس روی یكدیگر نگه داشت. ما به سختی وارد اتاق خواب شدیم ، کفش پیدا کردیم و روی تخت فرو ریختیم ، سپس بوسیدیم و مقدمه را بوسیدیم ، وقتی همه کاملاً بیدار شدند ، خروس او با دقت در ورودی مقعد لغزنده لغزید و برگشت.