دختر دید که ضربدری داستان شوهرش به مادر بزرگش نگاه کرد که نوک سینه های او را می بوسید و فهمید که کی می خواهد
معلوم شد که شوهر بازیکنی است که نمی توان با استفاده از کنسول روی گوشش کشید ، همسر جوان بود و می خواست توجه کند ، تا این که او شروع به راه رفتن در مقابل او با لباس های عجیب و غریب کرد ، اما فایده ای نداشت. نامادری این موضوع را می بیند و تصمیم می گیرد وقتی دختر به توالت می رود ، زن کمک کند ، زن وارد می شود و جوی استیک را ضربدری داستان از آن مرد می گیرد ، دستانش را گرفته و سینه های خود را در او قرار می دهد و سرانجام توجه خود را از اسباب بازی ها جلب می کند و در آن لحظه همسرش برگشت و کبوترها را آزاد کرد.