خسته شدم داستان س ضربدری از اینکه به یک نفرین احمقانه سکس بپردازم خسته شدم و سینه ها را جلوی او انداختم
یک شخص طبیعی احمق نمی تواند درک کند که دوست داستان س ضربدری مادرش از او چه می خواهد ، زیرا او در خانه نیست ، بنابراین اجازه دهید او بعداً برگردد ، و این همان چیزی است که مرا آزار می دهد. وقتی سینه هایش را جلوی او انداخت ، دستانش را گرفت و آنها را روی او گذاشت ، به تدریج فهمید که او در تلاش است تا او را اغوا کند. آه ، آیا واقعاً غیرممکن است که بگوییم عزیزم من شما را می خواهم ، آیا می توانید به من در تحقق آرزوی خود کمک کنید؟