مارینا خروس خود را قفل کرد و دستان خود را قفل کرد و ران داستان س ضربدری ران را باز کرد
مارینا تمام زندگی خود را بدون بیرون رفتن زندگی کرد ، پدر سختگیر اجازه نداد که داستان س ضربدری دختر با دوستانش ملاقات کند ، بنابراین آنها فکر کردند که می توانند چیزهای بد را به او آموزش دهند. اما ، در انتظار رسیدن به بزرگسالی ، او بلافاصله به روشی بد برای یافتن تمام زمان گمشده بزرگسالان جوان تبدیل شد. اولین چیزی که کردم این بود که خودم ترسناک ، که برای اولین بار از الاغ دست کشیدم ، تمام درد را با لذت مختلط حس کنم.