شخص شاعری است که قبلاً ناراضی بود سوپر ضربدری برای به پایان رساندن مریدیت جیانگاند
سلیک به خانه دختری که سوپر ضربدری دوستش داشت صعود کرد و در همان دوره تحصیل کردند ، اما هرچه بزرگتر شدند او از او پیرتر بود. وقتی صبح روز قبل از مدرسه چشمان خود را باز کرد ، یک سنجاق را دید که بدون شلوار چسبیده است ، روبروی دهانش. او وقت نداشت که چشمان خود را بالا بکشد تا ببیند استاد این معجزه کیست و دهانی روی مسلسل به نام یک عضو مرد به گلو او مراجعه کرد.