ما در یک باغ گیاه شناسی روی نیمکت مبتلا به سرطان ضربدری خانوادگی سکس در خیابان داشتیم و بیدمشک او را گرفتیم
در حالی ضربدری خانوادگی که در باغ گیاه شناسی قدم می زد ، روی پل ایستاده بود ، عشق را می خواست ، روی بالنگ ها فرود آمد و کف آن را سست کرد ، آن را روی خروس مالید ، آن را بیرون آورد ، آن را بیرون کشید ، آن را به زانوهای بالای یقه آن بلند کرد و حالا آن را خالی کرد ، نگاهی به اطراف آن انداخت تا کسی نسوزد. در پایان ، هنگامی که زمان پایان کار بود ، او او را آویزان کرد و طبق معمول آن را در دهانش پاک کرد ، اما او لب های دستگاه تناسلی خود را تا کرد و خواستار برش شد.