او از تنهایی بی حوصله شد داستانسکس ضربدری و تصمیم گرفت بیدمشک خود را بغل کند و بر روی توپ فولادی در پیشانی صعود کند
خانم جوان بی حوصله تصمیم گرفت احساس تنهایی کند تا روز خود را متنوع کند ، اما چگونه این کار را انجام دهد ، از این گذشته ، تقریباً همه چیز را امتحان کرد و او از رختخواب خارج داستانسکس ضربدری شد. سپس او توجه خود را به توپ فولادی ، از بالای تخت ، نرم و براق ، فقط در سوزن مخصوص بچه ها جلب کرد. او او را با دستان خود گرم کرد و شروع به سرفه کرد و کلیتوریس را با انگشتان کثیف پستی کرد و به محض اینکه استخوان از گریس آزاد شد ، شروع به قرار دادن بدن خود بر روی یک اسباب بازی جدید کرد و آنقدر سرگرم کننده شد که الاغ کمی سرگرم کننده بود.