بلوند از غوغای شب پشیمان شد ، که داستان سکس ضربدری با خواهرم صبح آمد ، با داماد عصبانی با الدا فرار کرد
سر دختر داستان سکس ضربدری با خواهرم نیمه شب جدا شده بود تا به آرامی از داماد دور شود و او را در خانه تنها گذاشت تا بخوابد. صبح که از خواب بیدار شد و شیرین قلب او را در رختخواب پیدا نکرد ، فقط طبیعی بود که او بلافاصله مکان او را فهمید و شروع به انتظار کرد. پانزده دقیقه بعد ، من صدای خندق در حیاط خلوت را شنیدم ، از پنجره نگاه کردم و عروسش در آنجا بود که با دقت به خانه می رفت. او به سختی در را باز کرد ، آشکارا این پر سر و صدایی بود ، و این مرد را عصبانی کرد ، او را با مو به دیوار فشار داد و در الاغ در مقابل میل به او تجاوز کرد.