قبل از ازدواج داماد به شکل یک زبان غافلگیر شد ، دو دختر همسر آینده ضربدری داستان روی زانوی خود مکیده اند
داماد صبح از خواب بیدار شد که دو خانم من از او خزیدند و یکی از آنها در لباسی که همسر آینده او باید باشد ، فقط می خواست چیزی بگوید ، در حالی که سبزه ای با گربه روی صورتش نشسته بود. دوم به داخل شلوار پشت شانهیا خزید ، پس از آنکه بدن را حس کرد ، آن را بیرون کشید و بیرون آورد تا با لذت آرام مک کند و دومی به آن پیوست. سپس پرسید ، چه اتفاقی می افتد ، که خانمهای ضربدری داستان جوان با چوب به دهان او پاسخ دادند ، تعجب آور است !!!